از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...
بزرگترین سوال ذهن هملت بودن یا نبودن بود,
میتوانم با تقلیدی آزاد از او بگویم,to know or not to know
انگار تمام مشکل کوفتی ذهن من همین است!
دانستن که همیشه خوب نیست!
گاه بی دانستن میشود سر آسوده به بالین بنهاد
میشود لبخند زد,روشن بود!
دوستی,که هنوز هم دارمش
میگفت از همین ندانستن هاست,که من و تو ما میشویم
بی آنکه در لحظه های خوشمان از تاریکی های دیگری چیزی بدانیم
قبول دارم,هم دوست و هم حرفش را
اثبات حرفش بارها مثل سیلی به صورتم خورده
چه از آنچه خودم فهمیدم ,چه از آنچه که به من گفتند
بی آنکه بیاندیشند شاخ و برگ ذهن من چه دردناک در هم میپیچد
و پناه می برم به تاریکی......
نظرات شما عزیزان:
avaa
ساعت23:59---16 آذر 1390
چشاتو وا نکن اینجا ، هیچ چی دیدن نداره
صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
توی آسمونی که کرکسا پرواز می*کنن
دیگه هیچ شاپرکی ، حس ِ پریدن نداره
دستای نجیب ِ باغچه ، خیلی وقته خالیه
… از تو گلدون ، گلای کاغذی چیدن نداره
بذا باد بیاد ، تموم ِ دنیا زیر و رو بشه
قلبای آهنی که ، دیگه تپیدن نداره
خیلی وقته ، قصه ی اسب ِ سفید ، کهنه شده
وقتی که آخر ِ جاده*ها رسیدن نداره
نقض ِ قانون ِ آدم*بزرگا جـُرمه ، عزیزم
چشاتو وا نکن ، اینجا هیچ چی دیدن نداره
_________________
گاهی وقتا خاموشی کمک به فراموشی می کنه
فراموشی ای که شاید جایگزینش عشقی باشد ، جاودان...
صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
توی آسمونی که کرکسا پرواز می*کنن
دیگه هیچ شاپرکی ، حس ِ پریدن نداره
دستای نجیب ِ باغچه ، خیلی وقته خالیه
… از تو گلدون ، گلای کاغذی چیدن نداره
بذا باد بیاد ، تموم ِ دنیا زیر و رو بشه
قلبای آهنی که ، دیگه تپیدن نداره
خیلی وقته ، قصه ی اسب ِ سفید ، کهنه شده
وقتی که آخر ِ جاده*ها رسیدن نداره
نقض ِ قانون ِ آدم*بزرگا جـُرمه ، عزیزم
چشاتو وا نکن ، اینجا هیچ چی دیدن نداره
_________________
گاهی وقتا خاموشی کمک به فراموشی می کنه
فراموشی ای که شاید جایگزینش عشقی باشد ، جاودان...
avaa
ساعت15:30---14 آذر 1390
گم می شوم
اما شبیه مردم نمی شوم
بیا ... ببین
خدا خدا کرده ام
که نور بتابد به قبر کوچک من
فلانی من هم آمده باشد!
.
.
.
آنوقت که
11:59 بشود
تنها 1 دقیقه فاصله است بین من و تو
نسترن عزیزم
دانستن یک درد و ندانستن هزار درد دارد
مرسی که لینکم کردی
اما شبیه مردم نمی شوم
بیا ... ببین
خدا خدا کرده ام
که نور بتابد به قبر کوچک من
فلانی من هم آمده باشد!
.
.
.
آنوقت که
11:59 بشود
تنها 1 دقیقه فاصله است بین من و تو
نسترن عزیزم
دانستن یک درد و ندانستن هزار درد دارد
مرسی که لینکم کردی
نوشته شده در دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:my heart, ساعت
13:25 توسط nastaran|
آخرين مطالب
Design By : Pichak |