نجات.......

از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...

زمان میگذرد

ما از دست میدهیم

و به دست میاوریم....هر بار کم تر از قبل....شاید هر بار ارزشمند تر از قبل

و گاه,به آنی...ارزشمند ترین ها,همچون ماهیی از میان انگشتان زمان لیز میخورد و از دست میرود

و ما شاهد تلزی ماهی رو به احتضار هستیم

یا شاهد مرگ خواهیم بود ....یا....

میتوان به هراس  آبی فراهم کرد

و ماهی کوچک را از مرگ نجات داد....میتوان....

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:my heart,ساعت 19:11 توسط nastaran|


آخرين مطالب
» تمام!
» let some body love u
» تاریکی
» شبیه شده ام
» when I was young
» نفر بغل دستی!
» نظریه میدهیم!
» شکمو!
» thanking god
» شلوغ!
» me...
» خوشحال!
» نام دیگر من
» بی ربط!
» life
» قیصر
» so close,no matter how far
» from deep inside
» وقتی نظراتت دوستت غیر فعاله!
» در چنته ی من جز به ندانستن نیست

Design By : Pichak