ضیافت.....

از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...

خوب به یاد داشت.....

روز خزان زده ی ابری

دست به دست....

ازکوچه باغ ها....از خاطرات.....از پرسه های تمام و نیمه تمام گذشتند

-زیبا,هوای حوصله ابریست*....

ودست های زیبا.... مثل همیشه گرم گرفتن بود....

 ضیافت قطره ها شروع شد

رقصی تند.......

تورا به میهمانی باران دعوت میکنم...

به جشنی که قطره ها گرفته اند

که دست هایم را بگیری....

و بگذاری خطوط صورتت را از بر کنم........

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:my heart,ساعت 17:22 توسط nastaran|


آخرين مطالب
» تمام!
» let some body love u
» تاریکی
» شبیه شده ام
» when I was young
» نفر بغل دستی!
» نظریه میدهیم!
» شکمو!
» thanking god
» شلوغ!
» me...
» خوشحال!
» نام دیگر من
» بی ربط!
» life
» قیصر
» so close,no matter how far
» from deep inside
» وقتی نظراتت دوستت غیر فعاله!
» در چنته ی من جز به ندانستن نیست

Design By : Pichak